نردبان نور

نردبان نور در گرامیداشت  Christa Ortmann یکی از فعّالین جتبش صلح و دوستداران فرهنگ ایران بویژه اشعار زنده یاد فروغ فرّخزاد از خانه برون شدم همرهم خیلِ خیال در میانِ ابرهای سپید نردبانِ نور نرم نرمک سررسید پلّه پلّه مرا بالا و پایین کشید در این جشنِ جلوهء جمال جنگلِ از پاییز رنگین سخن شده …

نردبان نور weiterlesen

چشم انداز

تقدیم به سیما، مرتضی و فریبرز دلِ من آن دریا که به جوش آمده از عشق به این خاکِ عزیز همه از آن مایه گرفته سرودِ نِگهم در گران کورهء تلاش و اندیشه و مهر در خروشم فزاینده از خشمِ به این بیخردان  وَه چه دورند زِ همدردی و  با هر احساسی بیگانه که در …

چشم انداز weiterlesen

کیمیا

کیمیا تقدیم به سیما از خاک برآمدیم و بر خاک شویم در دورِ ایّام گَردِ اکناف شویم چون عشق به زندگانی در ما جاریست آن نور و نوازش در آفاق شویم ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda نهم مهرماه هزار و سیصد و نود و پنج نسخه برای چاپ https://afsaneyebahar.com/wp-content/uploads/2016/09/daa9db8cd985db8cd8a7.pdf

سپیده دمان

تقدیم به سیما کسائی و آنان که آزاده مانده اند از میانِ مِهِ لایه لایه گشته در دشتِ نور جنگلِ هماره سرفرازِ پرغرور آرام و متین درود می دهد در طلوع و تابشی دوباره، سرخ فام ابرِ باریک بالاترک جام جام وه چه شیرین و نقش آفرین کام می دهد بالاترش گنبدِ لاجوردین آسمان گویی …

سپیده دمان weiterlesen

پرندهء مهاجر

پرندهء مهاجر   نگاه من چو خوشه ای ز بوسه ها فرو شده به راستی و روشنی به دشت و راغ  و رودها میانِ همایشِ ابر و آفتاب و باد دویده درونِ جنگلِ هزار رنگ  شاد دَمی نشسته در جوارِ تمشک هایِ آبدار سپرده مِهرش سرفراز و آرام  و آشکار به میوه هایِ آبی و …

پرندهء مهاجر weiterlesen

عشقی چنین

  برای گُلِ نار پرواز کن آزاد آزاده کنارم بنشین تفسیر مرا  زِ عشق خود در این سیر ببین گر بازآیی آویزی در قلبم خوش صد آذین وَر دور روی رویانم با یادت گُل هر سوی زمین پرواز کن هماره آسوده دل سپرده بدان نیک آیین کان آگاهی و داد خواهد و وفا در مهرورزی …

عشقی چنین weiterlesen

هیچ سرشکی مباد

  برای گُلِ نار، سیما و سهیل در جوارِ آبم و آتشی مَرا ذرّه ذرّه نایاب می کند سبزیم سر به سر در این سرا  گر نماند هیچ اندوه و سرشکی مباد بین که خاکسترم خاک را برایِ بوسه های بهاری دگر پُربار و خوش نگار می کند وین رهِ پاک مسدود دانسته را دلگشا …

هیچ سرشکی مباد weiterlesen

آبِ حیات

  !مهربانا! بارانِ سحری از نغمهء نرم و نفحهء نوازشت امروز چو بیدار شدم هشیار هر تک ذرّهء آب بدنم موجی شد دلکش لبریز ز شوقِ دیدار شدم دیدم به دل صخره وسنگ آن ابرام و تلاش گاهی به شتاب گاهی به درنگ وَندر دلِ رود آن رقصِ خروشان و نشاط وَندر دلِ بحر آن …

آبِ حیات weiterlesen

"از عشق سخن بگو، رها کن همه را"

۞"از عشق سخن بگو، رها کن همه را" با سپاس از دانه کارانِ داد و دانش و مهر ۞۞۞ آتش و آگاهیِ نهان و عیان جان گرفته درونِ مغزها و سینه ها می گشاید همی دیده ها به سویِ رنگ های بیشمار لابلایِ نقش های سیاه و سپیدِ خبرنامه ها پا می نهیم باز برفروخته …

"از عشق سخن بگو، رها کن همه را" weiterlesen

ای عاشقان بخوانید

سال ۲۰۱۱ میلادی با انبوهی از جنایات سردمداران و حامیان نئولیبرالیسم به پایان رسید. و این حکایت همچنان باقیست؟ ۞۞۞ ای عاشقان بخوانید، سرمست و عارفانه این تیره شب نماند، چون ابر، جاودانه طوفان اگر خروشد، ابرِ ستم گریزد یا قطره قطره گردد، از آسمان بریزد ای عاشقان سُرائید تصنیف آشنائی غم چون که ریشه …

ای عاشقان بخوانید weiterlesen

آرامش

آرامشِ ما را در اوجِ پایکوبی نابخردانِ دوران ،خاموشی و خستگی و خمودگی مپندار !نازنین یارا که در دلِ دریای آرام، بیگمان .جوششی است زایا و پایدار و استوار یاد آر ساقه ها را در اوجِ سورت و صلابت زمستان .عریانند و آرام، در غلیان از ایمان به بهار ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda یازدهم …

آرامش weiterlesen

آتشی در دل

برای گُلِ نار و عیسی چون می رسد بهار هدیه اش شکوفه ها و لانه ها باز می پرورم ز شهدِ جان پرتوان و شادمان توشه ای برای رهروان چون می رسد بهار هدیه اش نور و نوا و رنگ ها   ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda بیست و نهم فروردین ماه هزار و سیصد …

آتشی در دل weiterlesen

کوه یار

برای سهیل چون تو کوهِ پایدار سرفراز و ماندگار مهرِ آن کهن دیار در دلم به شام و نهار در زمستان و بهار غنچه می کند بیشمار ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda بیست و نهم فروردین ماه هزار و سیصد و نود و چهار ۞۞۞ نسخه برای چاپ کوه یار

Schönheitslehre دانشِ زیبائی شناسی

Schönheitslehre den Krähen und Krokodilen gewidmet Wenn ich mit Liebe betrachte, finde ich eine Welt voller Schönheiten. Und mein Sein blüht auf. ۞۞۞ دانشِ زیبائی شناسی تقدیم به کلاغ ها و تمساح ها آن گاه که با مهر می نگرم جهانی پر از زیبائی می یابم .و هستیم شکوفا می شود ۞۞۞ Rotenburg an der …

Schönheitslehre دانشِ زیبائی شناسی weiterlesen

آزاده

دانه پاشیده ام در مهتابیِ خانه ام ظرفِ آبی در گوشه ای نهاده ام برای پرندگانِ رها در جنگل و چمن این خویشاوندانِ خنیاگرِ نازنینِ من لحظه ای حاضرند و لحظه ای دور از نگاه :عشقِ بالنده را گردند با پروازِ خود بهترین گواه آرزویِ آزاد ماندن برای خود و دیگران شور وشوقِ آزاده زیستن …

آزاده weiterlesen

سپیده دمان در راه

جنگلِ سر به فلک کشیدهء آموزگارِ پایدار دیده و چشیده گذشتِ صد رنگِ روزگار پرنیانِ مِه پردهء جادوگری فکنده بر شاخسار بزمِ پرشکوهِ دارکوب و سار و خنیاگرانِ نهان و آشکار در دلم جوانه های بیشمارِ مهر و شکوفه های شوقِ کار ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda نوزدهم اسفند ماه هزار و سیصد و نود …

سپیده دمان در راه weiterlesen