سفر در مِه

سفر در مِه برای گُلِ نار       نازنین! باز من در راهم مِه انبوه، پُر افسون  فرود آمده سرتاسر دشت جنگل و رود و افق ناپیدا و به هم پیچشِ مِه و خورشید در دلِ خاموشی پرغوغا نازنین! در گذرِ عمر لحظه ای شور و شتاب وهله ای درد و درنگ  باک از مِهِ ستّار …

سفر در مِه weiterlesen