و خداوندِ ایشان انسان را آفرید. و برای انسان غم را برگزید. و برای استمرار غم گرامیداشت روضه و نوحه و ناله را برپا داشت. و برای تمکین انسان به ستم و زور، تحقیر زندگی در این جهان و تحبیب مرگ و پس از مرگ را روا دانست. و برای جلوگیری از اندیشه و تردید …
Monat: Oktober 2010
به کجا چنین شتابان؟
نه شتاب بود و نه دل ز کهن دیار غم داشت لیکن از برای رویش عجبا که خاک کم داشت در کنار صد ستاره در کنار آتش مهر چه غمی ز تیره شب داشت اگر آن کویر وحشت اگر آن امیر دهشت همه مرگ در نظر داشت به امید سرخ و سنبل به دلیل دشت …
در چه فکری
این جابران بیخرد این آمران یاوه گو از مهر به انسان تهی سوی عقب گردانده رو گاهی به رنگ مردمی گاهی به صبغ میهنی گه سبز و گه سرخ و سپید لیکن ز بن تیره، پلید یا جابران دیگری تحت لوای دیگری حکمت کُنند و سر نهی؟ ریشه کَنند و تن دهی؟ Berlin نخستین روز …
عاشقی در تبعید
می خندی و می گرئی این بینم و آن خوانم در سینه گلی داری می بویم و می جویم وای از ستم جابر از سینه گلت ترسد می کاود و می درّد تا برکند او هر سد دستت بده ، برخیزیم این قصّه دراز آمد اندیشه و مهر، مرهم این غصّه بسرآید Berlin نخستین روز …
پل
Tirza Flores Lanzaبرای سرفراز و شاد دل این بدن گشاده رو چون پلی فراز درّه ای استوار میکنی تا که بگذرند رهروان در شب سیه بیخطر در درون سینه ات آتشی می افروزی و صد امید دلفروز اختیار میکنی Berlin نخستین روز آبان ماه هزارو سیصدو هشتاد و نه