کیمیا

کیمیا تقدیم به سیما از خاک برآمدیم و بر خاک شویم در دورِ ایّام گَردِ اکناف شویم چون عشق به زندگانی در ما جاریست آن نور و نوازش در آفاق شویم ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda نهم مهرماه هزار و سیصد و نود و پنج نسخه برای چاپ https://amirmortasawi.files.wordpress.com/2016/09/daa9db8cd985db8cd8a7.pdf

سپیده دمان

تقدیم به سیما کسائی و آنان که آزاده مانده اند از میانِ مِهِ لایه لایه گشته در دشتِ نور جنگلِ هماره سرفرازِ پرغرور آرام و متین درود می دهد در طلوع و تابشی دوباره، سرخ فام ابرِ باریک بالاترک جام جام وه چه شیرین و نقش آفرین کام می دهد بالاترش گنبدِ لاجوردین آسمان گویی …

سپیده دمان weiterlesen

پرندهء مهاجر

پرندهء مهاجر   نگاه من چو خوشه ای ز بوسه ها فرو شده به راستی و روشنی به دشت و راغ  و رودها میانِ همایشِ ابر و آفتاب و باد دویده درونِ جنگلِ هزار رنگ  شاد دَمی نشسته در جوارِ تمشک هایِ آبدار سپرده مِهرش سرفراز و آرام  و آشکار به میوه هایِ آبی و …

پرندهء مهاجر weiterlesen