هیچ سرشکی مباد

 

برای گُلِ نار، سیما و سهیل

در جوارِ آبم و آتشی مَرا

ذرّه ذرّه نایاب می کند

سبزیم سر به سر در این سرا  گر نماند

هیچ اندوه و سرشکی مباد

بین که خاکسترم

خاک را برایِ بوسه های بهاری دگر

پُربار و خوش نگار می کند

وین رهِ پاک مسدود دانسته را

دلگشا و پُر صفا و آباد می کند

۞۞۞

Betlem (Mallorca)   ششم اردیبهشت ماه هزار و سیصد و نود و پنج

نسخه برای چاپ

Klicke, um auf sereschk.pdf zuzugreifen