Der Baum blüht trotzdem (Hilde Domin) درخت با وجود این به شکوفه می نشیند

ترجمه های آزاد و برداشتها درخت با وجود این به شکوفه می نشیند Hilde Domin* (1909-2006) درخت با وجود این به شکوفه می نشیند درختان همیشه حتّی به گاه اعدام شکوفه کرده اند شکوفه های گیلاس و پروانه ها را باد به سوی بسترِ محکوم هم می راند آنها به راه خود ادامه می دهند …

Der Baum blüht trotzdem (Hilde Domin) درخت با وجود این به شکوفه می نشیند weiterlesen

Gegengewicht (Hilde Domin) وزنهء مقابل

ترجمه های آزاد و برداشتها وزنهء مقابل Hilde Domin* (1909-2006) چگونه می توانم در آبی ترین لباسِ خود حتّی اگر همهء شاخه های شکوفنده و همهء بلبلها را به یاری بطلبم چگونه می توانم با خنده و یا با اشک توازن را برقرار دارم با کفهء دیگرِ ترازو که گیتی در آن قرار دارد فندقی …

Gegengewicht (Hilde Domin) وزنهء مقابل weiterlesen

Völlig veraltete Klassenkampftheorie (Erich Fried)نظریهء کاملاً منسوخ مبارزهء طبقاتی

ترجمه های آزاد و برداشتها نظریهء کاملاً منسوخ مبارزهء طبقاتی (Erich Fried; 1921-1988) برای بینوایان چه آرزوئی بایستی داشت در راهِ آینده ای بهتر؟ تنها اینکه همگی در مبارزه علیه متموّلین به همان اندازه ثابت رأی و پیگیر باشند به همان اندازه با تدبیر و به همان اندازه پایدار که متموّلین در مبارزه .علیه بینوایان …

Völlig veraltete Klassenkampftheorie (Erich Fried)نظریهء کاملاً منسوخ مبارزهء طبقاتی weiterlesen

حکایت

درد ما شاید سرچشمه اش ترس از انجامِ ماست قصّه ها سرمی کنیم حیران با راز، دراز و پرگداز دست وپائی می زنیم در راستایِ مرگِ خود محو می گردیم لرزان در قعرِ این دریایِ نیاز لیک نیک در سیرِ کیهانِ کهن گر بنگریم مرهمی یابیم مَر جان در گرمایِ چشم و قلبِ باز ۞۞۞ …

حکایت weiterlesen

گردون

تقدیم به مهشید و فریبرز آتشِ درون سینه ام .ارمغانی برای توست ،آتشی ست از گذشته و گذشتگان .در جانِ من جهانی جوان شُدست سبزبرگی و سُرایندگی .در آتشِ روانِ روان ها رواست آتشم را رخشان .به آیندگان و دیگران رسان ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda نخستین روز دی ماه هزار و سیصد و نود …

گردون weiterlesen

درودی در بدرود

برای حسین وعیسی درگذشت زندگان بویژه نزدیکان و عزیزان ،یادآور بدایت و نهایت ماست تمنّائی در تنهائی و فراخوانی تسلّی بخش به چشیدن شیرهء زندگی آمیزش و آزمایش پرورش و پالایش سرود و سازندگی .آنچنان که سزاوار هستی باشد ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda بیست و سوّم آذر ماه هزار و سیصد و نود و …

درودی در بدرود weiterlesen

یلدا

شکفتنِ گلخنده های کودکان مطلعِ روشنِ بهار مرغزارِ زیبائی و ژاله ها رقصِ ذهنِ عاشقان از حضورِ یار کالهء امید و شراره ها اشکِ شوقِ شاعران در سپاسِ فکر و کار زهدانِ شور و ستاره ها ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda بیستم آذر ماه هزار و سیصد و نود و دو ۞۞۞ نسخه برای چاپ …

یلدا weiterlesen

خورشیدت را نظاره گر باش

برای سیما جنگل و شهر .زنده و ناپیدا دریایِ ابر گسترده، آرام و آنچنان نزدیک که گوئی می توان .دستی به نوازش دراز کرد در دوردست شفق .خمخانهء رنگ پلکهایم امیدوار، سبکبار .هماغوش می شوند از سرودِ خورشیدِ درون .سرشار می شوم ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda هفدهم آذر ماه هزار و سیصد و نود …

خورشیدت را نظاره گر باش weiterlesen