(ترجمه های آزاد و برداشتها) شکوفائی تمام Erich Fried* (1921-1988) کسانی که زندگی را دوست می دارند اغلب تنها می گویند آنها زنی را دوست می دارند یا دامان او را یا صدای او را یا بویِ خوشِ نانِ تازه پخت را دوست می دارند یا خانه ای قدیمی را یا خورشید را هنگام غروب …
Monat: April 2014
Ein Menschenkenner (Erich Fried) یک انسان شناس
(ترجمه های آزاد و برداشتها) یک انسان شناس Erich Fried* (1921-1988) او می گوید من می توانم تو را بخوانم" "چون کتابی باز و می پندارد که او هر کتابی را که می خواند می تواند هم بفهمد ۞۞۞ Ein Menschenkenner Erich Fried* (1921-1988) Er sagt Ich kann dich lesen wie ein offenes Buch und …
Bevor ich sterbe (Erich Fried) قبل از آن که بمیرم
(ترجمه های آزاد و برداشتها) قبل از آن که بمیرم Erich Fried* (1921-1988) یک بار دیگر سخن گفتن از گرمایِ زندگی :تا همانا برخی بدانند گرم نیست ولی می توانست گرم باشد قبل از آن که بمیرم یک بار دیگر سخن گفتن از عشق :تا همانا برخی بگویند آن وجود داشت آن باید وجود داشته …
Bevor ich sterbe (Erich Fried) قبل از آن که بمیرم weiterlesen
سبز مغز پسته ای
تقدیم به سیما چون سپیده باز به ناز پرده ها ز راز کنار می زند هر ذرّهء سُماریِ سودائی سینه ام .نو نویدِ سرزندگی جار می زند مخملین مطلعِ بهار مهربان منادیِ بدایت و بلوغ و بالندگی هر گوشه بر چهرهء گِل و گَل و گیاه .ماهرانه آرام لب خال می کشد سارِ شاخسارِ روبروی …
Nimm den Eimer (Hilde Domin) سطل را بردار
(ترجمه های آزاد و برداشتها) سطل را بردار Hilde Domin* (1909-2006) سطل را بردار خود را حمل کن آگاه باش که خود را میبری بسوی تشنگان آگاه باش که تو آب نیستی تو فقط سطل را حمل می کنی آنها را با وجود این سیراب کن و آنگاه سطل را انباشته از خودت بسوی خویش …