آزاده

آزاده برای سیما صبح آمد و خورشید در افق سفرهء صفا وسخاوتش را گشود در نور و نوازشش اشکِ شوق نغمهء مهرورزی به زند گی سرود گفتمش بین از اعجازِ مِهری چُنین خورشیدها خجسته زاده ام چون راهِ سازندگی روم مهروار و مُبین روشن ضمیرِ دل آرامِ آزاده ام ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda بیست …

آزاده weiterlesen

جریان دارد

  جریان دارد برای آذین گرگ و میش است هوا مرغکان در خفاشان خاموش می سپارم ره، در سرم صد رؤیا جنگل پاییزی با نرمایِ نسیم هم آغوش شده دست افشان از شوقِ شفق در جوار جادهء صد پیچ به تن مِهِ فتّانه فروافکنده فرشش را رودِ فولدا زیر آن ناپیدا جریان دارد مغرور و …

جریان دارد weiterlesen