درودی در بدرود

برای حسین وعیسی درگذشت زندگان بویژه نزدیکان و عزیزان ،یادآور بدایت و نهایت ماست تمنّائی در تنهائی و فراخوانی تسلّی بخش به چشیدن شیرهء زندگی آمیزش و آزمایش پرورش و پالایش سرود و سازندگی .آنچنان که سزاوار هستی باشد ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda بیست و سوّم آذر ماه هزار و سیصد و نود و …

درودی در بدرود weiterlesen

یلدا

شکفتنِ گلخنده های کودکان مطلعِ روشنِ بهار مرغزارِ زیبائی و ژاله ها رقصِ ذهنِ عاشقان از حضورِ یار کالهء امید و شراره ها اشکِ شوقِ شاعران در سپاسِ فکر و کار زهدانِ شور و ستاره ها ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda بیستم آذر ماه هزار و سیصد و نود و دو ۞۞۞ نسخه برای چاپ …

یلدا weiterlesen

خورشیدت را نظاره گر باش

برای سیما جنگل و شهر .زنده و ناپیدا دریایِ ابر گسترده، آرام و آنچنان نزدیک که گوئی می توان .دستی به نوازش دراز کرد در دوردست شفق .خمخانهء رنگ پلکهایم امیدوار، سبکبار .هماغوش می شوند از سرودِ خورشیدِ درون .سرشار می شوم ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda هفدهم آذر ماه هزار و سیصد و نود …

خورشیدت را نظاره گر باش weiterlesen

* "اختر به سحر شمرده یاد آر"

**به پیشواز شانزدهم آذر روشنگری نمودِ بارزِ مهرورزی است چرا که آگاهی به تنهائی به مسئولیت پذیری منجر نمی شود و پیکارِ اجتماعی بدون عشقِ عمیق به هستی و محترم شمردن همه جانبهء زندگی .گلشن به بار نمی آورد ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda دوّم آذر ماه هزار و سیصد و نود و دو ۞۞۞ …

* "اختر به سحر شمرده یاد آر" weiterlesen

دگردیسی

برای گلِ نار مداد به دادخواهی .قد برافراشت ذّرات وجودش .درجهان پخش شد کاغذ در روشنگری .روان شد بال درآورد و .اوج گرفت دستانم در مهرورزی چون شتافتند .شکفتند از یکی شاخهء نسترنی برآمد .میزبان زنبورها و پروانه ها دیگری چشمه ای شد .آبشخوردِ جوجه ها ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda دوّم آذر ماه هزار …

دگردیسی weiterlesen

سیاه، سپید، آبی

تقدیم به فریبرز سیر در سماوات صراحیِ سیاهی سازِ سکوت سؤال سنجش صبوحِ سپیده آموختن از آب آمیزش و آزمایش آبادانی آواز ساقهء سپیدبختی سبویِ سبکبالی سیر در سماوات ... ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda بیست و پنجم آبان ماه هزار و سیصد و نود و دو ۞۞۞ نسخه برای چاپ سیاه، سپید، آبی

بی پیرایگی

آرمیده در نرمایِ نگاهِ نغمه سایِ تو بر سریرِ سبزِ دیدگانت، ای نازنین پیرِ نوآورِ پاک اندیشِ پویایِ خیرخواه می کُند تعبیر و می کِشد به تصویر خوشهء پروینِ رؤیاهای خواب و بیداری تو را می کشاندت به کهکشانِ بیکرانهء کلام می سرایدت نویدِ بی پیرایگی و سرزندگی می دمد نسیمِ مشکبارِ سادگی و سازندگی …

بی پیرایگی weiterlesen

(پیوند (٢

در این جهان بیکران نگاهی ژرفم آرزوست به سوی خویش و دیگران برای درکِ واقعه به سوی شکسته ها، زِ هم گسسته ها به سوی کوثر و کویر به سوی رسم ها و خصم ها به رغم دریغ ها، دروغ ها برای فهمِ فاصله به سوی شنیده ها و دیده ها به رغم سراب ها، …

(پیوند (٢ weiterlesen

نسیمِ نَفَسِ نیکان

آخرین روزهای گرم پائیز است در دلِ جنگلِ دلنوازِ وَجدانگیز گام می زنم با سپاس و خرسندی بر تنم حریر خورشید است در سرم هزار سودایِ شورانگیز دیدگان در سِحرِ آوند و دل من بسانِ آوندی ابر حلّاجی شده، رشته رشته، پاک و سپید می خرامد با نوازش باد در قلبِ سپهر برگها نگران مانده …

نسیمِ نَفَسِ نیکان weiterlesen

(پیوند (١

در این کیهان گستردهء پرشکوه به سوی حیوان و گیاه و خویش و هر آنچه در این بیکرانه موجود است ،پل می سازم، خرد و کلان تا در فهم و بزرگداشت هستی .گامی بردارم ۞۞۞ مونیخ، پنجم آبان ماه هزار و سیصد و نود و دو ۞۞۞ نسخه برای چاپ (پیوند (١

نیاز نوشین

نازنینا، بال بگشای سبکبار، در سر شورِ درک و عبور دل رها کن زین سترون کشتزارِ پرغبارِ بیغرور سینه مالامال کن از مهرِ حیوان و گیاه و آب و خاک داد پرور پاک بین، زنبورسا، سرشار از شهدِ احسان و شعور ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda سوّم آبان ماه هزار و سیصد و نود و …

نیاز نوشین weiterlesen

فراخنا

برای کلاغ و موش و میمون لحظه هایِ کشفِ کژراهه و کوریِ فکر و نخوتِ کبیر لحظه هایِ درکِ عجزِ عقلِ در ناآگهی ها مانده اسیر لحظه هایِ گشایش در فهمِ سرچشمهء فشار و فاجعه لحظه هایِ رسیدن به مبدإ گهی بسیار دورِ واقعه گر صعودِ انسان سرودنی بود و گذارِ گران گفتنی در شعر …

فراخنا weiterlesen

تلاشِ پاینده

تقدیم به فریبرز ،نه از نیاز به نام و نان و ناخدایی نگاشتیم .نه از ترس از تنهائی و تباهی و تکسُّر و تکفیر تاختیم اگر نگریستیم و گریستیم و گشتیم و گشودیم آبخوردِ ابرام و استمرار و ابتکارِ ما شوقِ شکفتن در شناختِ شالودهء هستی بود و درکِ درمان پذیریِ دردِ دیرپایِ دوران .و …

تلاشِ پاینده weiterlesen

پرچمِ مهر

باز گل می کاریم، زیرِ بارشِ تیر باز گل می کاریم، در آوار و نفیر گلِ با مهر پرورده پرچمِ ما شوقِ زایش نشود خوار و اسیر ۞۞۞ Rotenburg an der Fulda سیزدهم مهر ماه هزار و سیصد و نود و دو http://rt.com/news/palestine-garden-gas-canisters-760/ ۞۞۞ نسخه برای چاپ پرچمِ مهر

Aber (Erich Fried) امّا

ترجمه های آزاد و برداشتها امّا اریش فرید ١٣٠٠ - ١٣٦٧ نخست دل باختم به فرّ دیدگانت به خندیدنت به لذّت وشادی تو از هستی اکنون گریه کردنت را هم دوست می دارم و ترست را از مشکلات زندگانی و درماندگی در چشمانت را امّا در برابر ترس می خواهم یاریت کنم چرا که لذّت …

Aber (Erich Fried) امّا weiterlesen

پاسِ دوست داشتن

برایِ سارا دوستت دارم" را" در حضور آینه در حصول تجربه بدون شک و دغدغه با اکرام و احترام برای تأکید و التیام تا به حال چند بار به خود گفته ای استوار؟ دوستت دارم" را" با مهرِ زاینده با علمِ آفریننده به خود ارزانی دار هماره با شوق و اختیار تا دوست داشتنِ جهان …

پاسِ دوست داشتن weiterlesen

روشنگری

برایِ برنادلان گمنام ۞۞۞ کبریتی از پریدنِ شبتاب وام کن ،وز شعله اش چراغ برافروز .تا پیشِ پای خویش بینی زان پیش تر که در لجنِ شب .چون لاشه ای به صدر نشینی محمّد رضا شفیعی کدکنی ۞۞۞ در هر سوی چون نگاه می کنم و بر هر کنار جنگی است برقرار گاهی بی نقاب …

روشنگری weiterlesen

تلاقی

،نگاهش می کنم گرفتار جُبن و جور خویشم؛ .بی جنبش چه می جویم خاموش و خام و چنین خیره؟ همانا برجسته برچسبی ،برای دفتر و بیمه که شاید داوری .بر وفقِ مرادِ من نظر راند .نگاهم صامت و سرد و سخت سنجان است ،نگاهش می کنم ،دل شاهدِ شهدِ جانش که انسانیست لبریز و مالامال …

تلاقی weiterlesen

پرسش

برای باشو و همدردانش که در جشنِ جنگ افروزان می سوزند برای آن که غنچهء لبی در جوارِ دیده ام به خنده گشاده گُلی شود !چه جهدها که می کنم در برابر جنایت و جنون تازه ای که با صد نیرنگ و شرنگ چنین بیشرم و بیرحم و عیان در ره است و گلهای شکفته …

پرسش weiterlesen

ندائی در نگاهی

در این دورانِ سرشار از الوان و بالنده ،که آکنده ز نابودی و نوزائی ست در این دنیای آتش بارِ آشفته ،که خود زهدان زیبائی ست در این بحرِ آرام و پرآشوبِ سخت کوبنده ،که هم گویا و هم گیرا و رؤیائی ست چه بسیارند اجزایِ به ظاهر خاموشی که صد سینه حکایت از سیر …

ندائی در نگاهی weiterlesen