سیاه قلمی از مهر

برای زیور دیدگان (١) تعبیر و تحریر مرا از مهر آنچنان دان که تو را بالهائی بسیار توانا آرزومندم و در این راه فراوان سخت کوشی خواهم نمود، تا در هیچ حصار و بندی اسیر نمانی و از هر گونه قید و زنجیری رها باشی. و آنگاه بزرگترین دلشادی و سرور من زمانی خواهد بود …

سیاه قلمی از مهر weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء نه

سپیدهء سحرم، نور چشمم نامه ات رسید و پیامت را دریافتم. به اختصار در آغاز برایت می نویسم که مرهم دردهای دنیای پیرامون خویش باش (و دنیای پیرامون فراسوی جامعهء انسانهاست) تا خود شفا یابی. اگر رهائی و آرامشی هست در آمیزش پاینده با گیتی است و آزمایش مداوم در زمان، و نه در پناه …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء نه weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء هشت

سپیدهء سحرم، دختر محبوب تیزهوشم نوشته ات را خواندم وفریاد از دل برآمده ات را شنیدم. جورج ارول زمانی متذکّر شده بود که: "کسی که گذشته را تحت تسلط خود دارد، آینده را کنترل میکند. کسی که حال را تحت تسلط خود دارد، گذشته را کنترل میکند." و این همانا مشکل ماست کسی که از …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء هشت weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء هفت

سپیدهء سحرم، دخترک محبوبم هر زمان که به تو و دیگر عزیزان همسن و سالت فکر می کنم این سرودهء شفیعی کدکنی بزرگوار بخاطرم می آید که این نه اگر معجزه ست پاسختان چیست؟ در نفس اژدها چگونه شکفته ست این همه یاس سپید و نسترن سرخ؟ نوشته ات رسید. پرسیده بودی که چرا از …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء هفت weiterlesen

فراخوان همبستگی با خلقهای ایران و سوریه

با تشدید تهدیدهای جنگی و اقدامات نظامی آمریکا و دوّل عضو ناتو در خاورمیانه، در روز سوّم ژانویهء سال جاری توسّط طیف وسیعی از هواداران صلح در آلمان برای پایان دادن به تمهیدات جنگی بر ضد سوریه و ایران، قطع تحریمهای اقتصادی و حمایت از مردم این دو کشور در شکل دادن مستقلانهء نظام اقتصادی …

فراخوان همبستگی با خلقهای ایران و سوریه weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء شش

اگر تخت یابی اگر تاج و گنج و گر چند پوینده باشی برنج سرانجام جای تو خاکست و خشت جز از تخم نیکی نبایدت کشت فردوسی سپیدهء سحرم، با صد درود و آرزوی دلشادی و سربلندی. متنی را که منسوب به زرتشت می باشد برایم فرستاده بودی. با سپاس آنرا خواندم. در پاسخ بتوی عزیز …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء شش weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء پنج

سپیدهء سحرم، پویندهء محبوبم که با زندگی و زندگان تو را سر آشتی است، نامه ات رسید. از خواندن توضیحاتی که در بارهء شرایط آموزشی در دانشگاه ها و تشدید فشار کوردلان داده بودی گریستم. و تو خود خوب می دانی که از گریستن می تواند نگریستن سر برون آورد، از نگریستن دانستن، از دانستن …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء پنج weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء چهار

سپیدهء سحرم، برایم نوشتهء یکی از هممیهنانمان را فرستاد بودی که از آن عطر سرزندگی و پویش می تراود و بذر امید را در خود گرامی می دارد »دیروز پیامکی به دستم رسید که نوشته بود : شهر کتاب مرکزی میزبان خانم بلقیس سلیمانی (نویسنده ی محبوب من ) و آقای اسد الله امرایی (مترجم …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء چهار weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء سه

سپیدهء سحرم، با دسته گلی از درودهای شبنم سا برایت دلشادی و سربلندی آرزو می کنم. برایم متنی را فرستاده بودی که آنرا بازنویسی می کنم و همچنین چندین نوشتهء بیشتر نشانگر احساست از دکتر علی شریعتی می دانی که سرشار از مهر آن کهن دیارم. واین مهر با خرد آمیخته مرا از هر گونه …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء سه weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء دو

سپیدهء سحرم، با درودی از دل برآمده و آرزوی دلشادی و سربلندی برای تو. »تا بردمد خورشید نو، شب را ز خود بیرون کنید« بخشی از زیبا سروده ایست از یکی از شاعران هوشمند آن کهن دیار: هوشنگ ابتهاج (ه. الف سایه)۱ میدانم که توانائی فهم و درک تو بسیار بالاست و برایت از صمیم …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء دو weiterlesen

نامه هائی برای سپیده، شمارهء یک

سپیدهء سحرم، با صد سلام و سپاس از سروده ای که فرستاده بودی در طول اقامت در ایران آنچه که مرا امیدوار می کرد و مژده می داد که روشنائی در کار و در راه است وجود افرادی چون تو بود و این پرسش مکرّر که نسرین و نیلوفر و اطلسی و شب بو چگونه …

نامه هائی برای سپیده، شمارهء یک weiterlesen

حافظهء زمانه و حضور ذهن یاران

جهل و ترس و طمع از ارکان اصلی حکومت نامردمانند. دیروز با دوستی در بارهء قتلهای زنجیره ای صحبت میکردم. چه برنامه ریزی شده و قاطعانه شب پرستان سیه دل بذرکاران نور و آگاهی را به خاک و خون کشیدند. ننگشان باد. ننگشان باد که حالا سبزینه پوشان سردمدار آزادی و منادی مدارا و تساهل …

حافظهء زمانه و حضور ذهن یاران weiterlesen

سوغات سفر به سایه روشن فردا (سه): شریکان گناه

„.ما صرفاً به این دلیل که در نیمکرهء شمالی متموّل زندگی میکنیم، شریک گناهیم * دوروته زلّه یکی از دلائل سخت جانی جورِ جبر و جهالتِ مرگکاران این است که ما را در جنایات خود سهیم کرده اند و با مشارکت ما در بخشی از منافع و درآمد خونبارشان بار گناه بر دوشهائی بیشمار سرشکن …

سوغات سفر به سایه روشن فردا (سه): شریکان گناه weiterlesen

نامه های در راه مانده، شمارهء چهار

میدانی عزیز، یکی از مشکلات ما این است که حافظه هایمان وصف غربال را دارند. به همین دلیل از سخنان گهربار امام راحل برایت چند خطی می نویسم تا این درفشانیها به دست فراموشی سپرده نشوند. این جملات را به دقّت بخوان که به سال ١٣٦٢  برمیگردند و سالروز تولّد پیامبر اسلام …“ پیغمبر برای …

نامه های در راه مانده، شمارهء چهار weiterlesen

نامه های در راه مانده، شمارهء سه

مطلع شدم که شفیعی کدکنی عزیز در دیار غربت رحل اقامت انداخته است. حالا چه کسی باید بخواند که هر پیامی که نجیب» ،هر نجیبی که پیام هر کلامی که بلند ،هر بلندی که کلام همه رفتند و نماند .اندرین خانه کسی آنچه پیوند زمان است و مکان نیست جز میلهء سرد قفسی ،و برآن …

نامه های در راه مانده، شمارهء سه weiterlesen

نامه های در راه مانده، شمارهء دو

  با یکی از دوستان آلمانی گرم صحبت بودم. از آخرین بازماندگان هولوکاوست به شمار میاید. بیشتر از لطمه ای که شخصاً دیده، دلش از جای دیگری خون بود و می گفت » میدانی که هیتلر جنایتکار بزرگی بود و نه فقط کشور آلمان بلکه بسیاری از دیگر ممالک را به ویرانی کشاند. ولی آیا …

نامه های در راه مانده، شمارهء دو weiterlesen

نامه های در راه مانده، شمارهء یک

توضیح: نوشته آمیخته ای از واقعیتات و تصّوراتست، چرا که در آنزمان قرار بود به صورت نامه بدست دوستی در ایران برسد، که هرگز نرسید. به هنگام بازنویسی نوشتهء نخستین تغییری صورت نگرفته است. نامه منجمله اشارتی به قتلهای زنجیره ای و انسانهای شریف و خردمندی که در آن میانه جان دادند دارد ۞۞۞ هر …

نامه های در راه مانده، شمارهء یک weiterlesen