سپیدهء سحرم، دختر محبوب تیزهوشم
نوشته ات را خواندم وفریاد از دل برآمده ات را شنیدم. جورج ارول زمانی متذکّر شده بود که: „کسی که گذشته را تحت تسلط خود دارد، آینده را کنترل میکند. کسی که حال را تحت تسلط خود دارد، گذشته را کنترل میکند.“ و این همانا مشکل ماست
کسی که از گذشته آگاه نیست
و یا اینکه
با آن آشنا شده است
ولی آگاهانه یا ناخوداگاهانه
از آن میگریزد
حال را اشتباه درک می کند
کسی که حال را اشتباه درک می کند
و یا اینکه
در اصل قادر به درک آن می باشد
اما از برخوردی منتقدانه می پرهیزد
آینده را مسدود می کند
کسی که در پی حکمروائی است
و در این بین
با سه اصل
آزادی، عدالت و خرد
به تضاد می رسد
حکم رانده شدگان را می فریبد
تا گذشته را فراموش کنند
حال را اشتباه درک کنند
و بنابراین
آینده را مسدود نمایند
عزیزم، ما در گذشته ریشه داریم و در آینده آرزو. تا زمانی که پیشینه و تاریخچه خودمان را درک نکرده ایم مثال درختی هستیم با ریشه هائی در سطح مانده. باد حوادث وجود ما را به راحتی به خطر میاندازد
شوربختی ما این است که حریفانی داریم با سپاهی عظیم از نویسندگان، هنرمندان، دانشمندان، محقّقین، روانشناسان، و … خلاصه با همه امکانات انسانی و مادی. این حریفان به چشم اسفندیار ما واقفند و برای همین رشته های ما را با گذشته همواره از هم میدرند. گاهی انسنانها را به صورت فیزیکی قلع و قمع میکنند و گاهی به صور دیگر. نتیجه در نهایت یکی است. ما دوباره مجبور میشویم از صفر شروع کنیم. در این تنگنای زمانی انها فرصت مناسبی پیدا می کنند که خدعه دیگری طرحریزی بنمایند
نازنینم ، یک بار قبلا هم برایت نوشته بودم که نمی توانیم در جزیره ای مصنوعی خود را مطمئن بپنداریم. اگر میتوانیم به خود بگوئیم که در باره فلان میکرب و بهمان بیماری نه می خواهیم و نه می توانیم چیزی را درک کنیم آن زمان این استدلال را در باره مسائل اجتماعی هم میتوانیم به کار گیریم. راهی نیست جز ذرّه ذرّه و گام به گام به دنبال آگاهی و اطّلاعات رفتن. و آنگاه شهامت و جسارت بکارگرفتن این داده ها را داشتن
…
۞۞۞
نوزدهم خرداد ماه هزار و سیصد و نود و یک
Rotenburg an der Fulda