Ellen Rohlfs, Gabriele Weber, Vera Macht تقدیم به
و دیگر انسانهای شریفی که از بع بع کردن بیزارند
۞۞۞
اذعان
تلاش برای رهائی، عدالت، مهر و خرد
حتّی اگر به تعبیر مدّعی
آب در هاون کوبیدن را تداعی کند
صد بار شرف دارد
بر فلسفه بافی و سفسطه بازیِ
خود باختگانِ خود فروختهء مردم فریب
این دریوزگان و دلقکان درگاه قدرت
۞۞۞
آتشگاه
مچاله می خواهندت
این خیل ستم، خصم هر چه پوینده
مچاله کاغذی خط خورده و باطل
فرو افتاده در خاکروب، هرزه و عاطل
شکسته قامت و خم گردن و دل خون
به صد نیرنگشان گرفتار و
پریشان فکر و از افسونشان مجنون
مچاله می خواهندت
ژاژگوئی از حقیقت دور
و در شام ستمشان لب بسته و شب کور
که در دل هیچت نباشد آرزوی نور
مچا له می خواهندت این تبه کاران
تو را ای فرزند اندیشه و پیکار
تو را ریشه است در خاک هستی پرور مادر
چه غم از داغ و درفش دشمن از زندگی بیزار
بهاران را اگر صد سد ببندند از سر تکرار
بپاشند ار نمک بر پهنهء این دشت صد خروار
بسوزند ار عبث این جنگل و گلزار
به همراه پرستو نغمهء آزادگی سر کن
کنار لاله و سنبل ره بالندگی طی کن
بر آور سر ز عشق بوسهء باران
فروزان کن از مهر و خرد آتشگه یاران
۞۞۞
در متن زندگی
نسیم نوید باران را سرود
زمزمهء گنجشککان اوج گرفت
برکه در تب طلب لرزید
و آنگاه از نخستین بوسهء باران منقلب شد
حلقه ای کوچک در سطح آب پدید آمد
و از پس آن هزاران دایره موج سا سر برآورد
مخمل باران زمین را مهربان در خود گرفت
و سپس رقص قطرات بود بر روی این سیمین بافت
که پرّان و دست افشان دل و دیده می ربود ند
زمانیکه این جشن و پایکوبی به سر رسید
آسمان از سرور آب و نور رنگین شد
۞۞۞
بیست و هفتم بهمن ماه هزارو سیصدو هشتاد و نه
Göttingen
۞۞۞