سیاهی پرستان همه سربه سر
کمر بسته بر قتل نوع بشر
در اندیشهء انهدام سحر
همه آرزوشان تبعید نور
به غاری مهیب و صعب العبور
ز مهر و خرد فرسنگها به دور
ز بیم بهاران طرحی ریخته
دروغ و دغل را به هم دوخته
شبی تیره و تار پرداخته
چراغی بیفروزیم ای یاوران
که شاید بیابند در شب ماندگان
رهی سوی رسمی نوین در جهان
Göttingen
ششم آذر هزارو سیصدو هشتاد و نه