پاییز زرریز
مِهِ پاییزی پرده فکندَست بر روی زمین
خوش خوشک جعبهء جادوش گشاید، گویا، رنگین
زرد و سبز و سرخ درختان و صد رنگ دگر
شخم تازه نقش کشیده زایا، پویا سرتاسر
مشت پر می کنم از خاک و سرمست نهم بر بینی
درس ها آموزم از خاک معطّر در سِربینی
مردمان نه همه در خواب و مرغکان را راهی دور
می دود نرم نفحهء زایش در این بیشهء نور
۞۞۞
Bad Zwesten
هفتم مهر ماه هزار و سیصد و نود و شش
۞۞۞
نسخه برای چاپ