جریان دارد

 

جریان دارد

برای آذین

گرگ و میش است هوا

مرغکان در خفاشان خاموش

می سپارم ره، در سرم صد رؤیا

جنگل پاییزی با نرمایِ نسیم هم آغوش

شده دست افشان از شوقِ شفق

در جوار جادهء صد پیچ به تن

مِهِ فتّانه فروافکنده فرشش را

رودِ فولدا زیر آن ناپیدا

جریان دارد مغرور و صبور

֎

همچنان در راهم

هوا روشن شده است

مِه مستانه، بالا، پایین، در نوسان

می گشاید پرده ها کند و سریع

می نماید هر لحظه نقش های بدیع

برگ ها پیدا شده اند با صد رنگ

دسته ای در آغوش درختان آرام

پاره ای بر روی زمین بوسه زنان

کشتزارها گشته نمایان، خرد و کلان

گاه قهوه ای، خاکی، از شخم جدید

گاه از زردی گل ها سرشار

گاه هدیهء سبزی در دست، با افق در دیدار

زندگانی جاریست

۞۞۞

Rotenburg an der Fulda/ Kassel

دهم آبان هزار و سیصد و نود و پنج

نسخه برای چاپ

fulda