آزاده
برای سیما
صبح آمد و خورشید در افق
سفرهء صفا وسخاوتش را گشود
در نور و نوازشش اشکِ شوق
نغمهء مهرورزی به زند گی سرود
گفتمش بین از اعجازِ مِهری چُنین
خورشیدها خجسته زاده ام
چون راهِ سازندگی روم مهروار و مُبین
روشن ضمیرِ دل آرامِ آزاده ام
۞۞۞
Rotenburg an der Fulda
بیست و یکم آبان هزار و سیصد و نود و پنج
نسخه برای چاپ