برای گلِ نار، سیما و سهیل
از خانه چون برون شدم، در روشنای صبح بهار، نگاه نگار برنا دل، جنگل کهن، نویدی را در خود داشت و نبیدی
منظرِ مخملیِ سبزِ گیاه
در بهارِ روشن
منبع و مائده و مأوائی ست
که از آن باز روان
با وجود همه ناپاکی ها
که عیان است در آفاقِ جهان
مست و سرشار شود
از یقین وایمان
به رهایی و روندی که در متن زمان
جریان دارد بی شک و گمان
گه به تندی و شتابان
به محنت، حرمان
گه به نرمی و خرامان
به صد مهر، شادان
۞۞۞
Rotenburg an der Fulda
چهارم اردیبهشت ماه هزار و سیصد و نود و دو
۞۞۞
نسخه برای چاپ