ترجمه های آزاد و برداشتها: شمارهء پنج


Erich Fried

گزارش

برای کسانیکه
میخواستم بدانها دل و جرأت دهم
صدای من تصنّعی و ساختگی می نمود
شاید تنها خواسته بودم
که به قوی دل کردن خویش برآمده باشم
ادامهء این شرایط دیگر میسّر نبود
ترس خویشتن را مشاهده نمودم
و مأیوس بودم
چرا که نا امیدی بر من حاکم بود
گزینهء دیگری برایم نماند جز آنکه
از این یأس سخن بگویم
از این نا امیدی بیش از حدّی مملو بودم
که بتوانم آنرا کتمان کنم
تعدادی گوش فرادادند
که تا چند روز پیش
جرأت بخشیدن های مرا نشنیده بودند
شاید به کسانیکه
با شهامت خویش قصد یاریشان را داشتم
با یأس خود یاری رسانم

۞۞۞

Erich Fried

به کجا ؟

بسوی مهر؟
امّا مهر
به تفکّر دردآور منجر می شود

بسوی تفکّر دردآور؟
امّا تفکر دردآور
به اندوه منجر می شود

بسوی اندوه؟
امّا اندوه
به همدردی منجر می شود

بسوی همدردی؟
امّا همدردی
به یأس منجر می شود

بسوی یأس؟
امّا یأس
به پرسش ها منجر می شود

بسوی پرسش ها؟
امّا پرسش ها
به پاسخ ها منجر می شوند

بسوی پاسخ ها؟
امّا پاسخ ها
به مبارزه و مقاومت منجر می شوند

بسوی مبارزه و مقاومت؟
امّا مبارزه و مقاومت
به مرگ منجر می شود

بسوی مرگ؟
امّا بدون مبارزه و مقاومت
بدون همدردی
بدون مهر
زندگی دیگر چه خواهد بود؟

۞۞۞

Erich Fried

آزمایش کوچک ؟

دولتمرد را نظاره شو
خود او را
ویا عکسش را
و مردانی را بنگر
که او به اروپا فرستاده است
تا مذاکره کنند
سپس سه بار به خود بگو:
»او از آزادی دفاع می کند
او تنها قصد ترساندن دیگران را دارد
او خواهان صلح است«
اگر این کلام خود را باور داری
همه چیز برای تو مرتّب است
اگر نمی توانی آنرا باور نمائی
باید اقدامی بکنی

۞۞۞

Erich Fried

گزارش در مورد نزدیک شدن بیش از حد

ناحق می تواند خوش قلب باشد
و اجازه دهد که شگفت زده او را نگریست
زمانیکه سیر است گاهی اجازه می دهد
که حتی پا روی پایش گذاشت
به همین دلیل برخی عجولانه باور کرده اند
که می توانند پا روی دم ناحق هم بگذارند
آنها طبق قانون جاری با این باور
چندان هم ناروا نبودند
امّا بر روی یک چنین حقّی
ناحق به سادگی پا می گذارد
موضوعی که از نظر برخی حقوقدانان
حق اکتسابی ناحق است
چرا که وی عموماً
به عنوان ناحق شناخته می شود
به هرصورت از کسانیکه
تا به حال پا روی دم ناحق گذاشته اند
هیچ اثری باقی نمانده است
به غیر از فریادی بر روی یک نوار ضبط
و قهقههء سیر ناحق
که دمش او را به حقّش رساند

۞۞۞

Erich Fried

سه سنگ

:از سه سنگ سؤال می کنم
چه مدّتی می توانم هنوز زندگی کنم »
« زمانیکه امید از کفم رفته باشد؟

:نخستین سنگ میگوید
به تعداد ثانیه هائیکه »
تو بتوانی نفست را زیر آب نگه داری
« به همان تعداد سال میتوانی هنوز زندگی کنی

:سنگ دوّم می گوید
بدون امید می توانی تو همچنان زندگی کنی »
تا زمانیکه هنوز خود بخواهی
« که بدون امید زندگی کنی

: سنگ سوّم می خندد
آن بستگی بدان دارد»
که تو چه را دیگر زندگی بخوانی
«زمانیکه امیدت مرده باشد
بیستم شهریورماه هزارو سیصد و نود
Rotenburg an der Fulda
۞۞۞

Kommentar verfassen

Trage deine Daten unten ein oder klicke ein Icon um dich einzuloggen:

WordPress.com-Logo

Du kommentierst mit deinem WordPress.com-Konto. Abmelden /  Ändern )

Facebook-Foto

Du kommentierst mit deinem Facebook-Konto. Abmelden /  Ändern )

Verbinde mit %s