لحظه ها را دریاب


یک: یاوری یکتا

سبدی از گلواژه ها را
به همراه مجمری از زلال رؤیا
برایت میفرستم
تا غنچه های دوستی
.چتر رنگینشان را بگشایند

۞۞۞

دو: لاجورد جادوئی سپهر

شرمسار از خاطره
سرشار از عاطفه
به سویت پرکشیدم
دستان تکیده ات
روایت از چه دارند
انگشتانت را میبوسم
و سحرگاهان
آن آبی جادوئی را
.برایت قاب خواهم گرفت

۞۞۞

سه: پرواز

از این پس
سحرگاهان
در کمین آن جادوی لاجوردین آسمان
نامت را
بر بال مرغکان آرزو
پرواز خواهم داد

۞۞۞

چهار: شکوفه باران

در تلاطم احساس
دیده بر تصاویر قرینه ها در آیینهء زلال آب
نونهال یگانگی متولّد شد
عطر دوستی
فضا را از خود انباشت
و خانه شکوفه باران شد

۞۞۞

پنج: پیامبر

والاتر از آنی
مرید بودن تو را نشاید
دل آزاده ات
مقلّد بودن را برنتابد
نوری در ظلمات باش
ستاره ای در شب تاریک
فکرت باز
رؤیاهایت پر از راز
راهی که پشت سر گذاشته ای بس دراز
پیامبر زمان خویش باش
رهگشائی دلیر
کژی و کاستی در دستانت اسیر
ای شیرزن، ای اثیر

 

بیست ودوّم خرداد ماه هزارو سیصد و هشتاد و نه

Kommentar verfassen

Trage deine Daten unten ein oder klicke ein Icon um dich einzuloggen:

WordPress.com-Logo

Du kommentierst mit deinem WordPress.com-Konto. Abmelden /  Ändern )

Facebook-Foto

Du kommentierst mit deinem Facebook-Konto. Abmelden /  Ändern )

Verbinde mit %s