فرشتههای سینه زر
پری ها با شور و شرر
صدام زدن خوابی یا بیدار
پاشو بیا واسهء دیدار
شب رفته و سحر شده
سیاهی دربدر شده
خورشد خانوم پشت دره
نور اورده، منتظره
برف کنار باغک
امروز آب میشه بیشک
بهار میاد یواش یواش
پاشو بریز عشق به پاهاش
با قلم و با دفترات
با شعر شیرین چو نبات
بهش بگو دوستش داری
لاله و سنبل می کاری
براش بخون زمستون
بهانه بود و افسون
تا قدرشو بدونی
براش غزل بخونی
تا اون بیاد دوباره
سور و صفا بیاره
اسفند ماه هزارو سیصدو هشتاد و هشت