* تو آنِ جاودان را در جهان خود پدید آور
برای گلِ نار، سیما و میترا
هفت آبی آسمان
نرمای نَفَسِ خاک
نقش آفرینی بوسهء باد
حریر التیامِ آتش را
با دریای دلم در میان گذاشتم
در بسترِ شکوفه ها زاینده آرام گرفت
۞۞۞
Rotenburg an der Fulda
بیست و سوّم بهمن ماه هزار و سیصد و نود و پنج
۞۞۞
برگرفته از سرودء زنده یاد احسان طبری *
آنِ جاودان
در این عُمرِ گریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آنِ جاودان را در جهانِ خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دَم را زوالی نیست
در آن آنی که از خود بگذری وَز تنگ خودخواهی
برآیی در فراخِ روشنِ فردای انسانی
در آن آنی که دل برهانده از وسواس شیطانی
روانت شعله ای گردد فروسوزد پلیدی را
بدرّد موج دود آلود شک و ناامیدی را
به سیرِ سال ها باید تدارک دید آن آن را
چه صیقل ها که باید داد از رنج و طلب جان را
به راه خویش پای افشرد و ایمان داشت پیمان را
تمام هستی انسان گروگان چنان آنی است
که بهر آزمونِ ارزشِ ما طرفه میدانی است
در این میدان اگر پیروز گردی گویمت گُردی
وگر بشکستی آن جا زودتر از مرگ خود مُردی
https://www.youtube.com/watch?v=16UcGhQgNb8
۞۞۞
نسخه برای چاپ