برای زیور دیدگان
به باغ آرزوهایم
چه گم گشته می گشتم
به گردِ هر گلی، گلرخ
تو را می جستم و جانا
نمی دیدم نگارم را
چو آن فتّانهء ساحر
نشانم داد کویت را
تو چون شیدی درخشیدی
دلم بردی به شیدائی
به خوابم آی، اِی مهرخ
خمار هر شبه دارم
از آن خمخانهء رحمت
بیا در گلشن رؤیا
که رامم کرده، ای زیبا
مُل نوشین نای و
ناز و نارِ نرگسین چشمت
۞۞۞
Rotenburg an der Fulda
سوّم شهریور ماه هزار و سیصد و نود و یک