*با سپاس از کریستا اُرتمَن و هادی علیزاده
همهء عمر جستجو کردن
منتظر بودن آرزو کردن
و شکفتن در آفریدن ها
زندگینامهء من است و شما
ژاله اصفهانی
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا انسان رو دیدم
یکی به من جان داد
یکی به من دل داد
هوشیار و جاندار شدم
از دیدار، دلدار شدم
دل رو دادم به دریا
دریا دلبرم شد
زیور و گوهرم شد
از این شور وشیدا
دریا بیقرار شد
قرارِشو بادا بردن
بدست ابر سپردن
ابر به قرار چو اومد
بارون به گلشن اومد
آسمون بارونو چشید
رنگین کمون باهاش کشید
رنگین کمونو که دیدم
دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
…
۞۞۞
بیست و یکم خرداد ماه هزار و سیصد و نود و یک
Rotenburg an der Fulda
*