تقدیم به فریبرز و علیرضا
۞۞۞
من مرغ آتشم
شب را به زیرِ سرخ پر خویش می کشم
در من هراس نیست ز سردی و تیرگی
.من از سپیده های دروغین مشوّشم
زنده یاد سیاوش کسرائی، مرداد ماه ۱۳۳٤
۞۞۞
چرا نمی رسد کسی به درد بیدوای ما
دگر نمی زند کسی در حزین سرای ما
تو گوئی و فروروی به قعر دل گرفتگی
سوار اسب آرزو نجو به سرشکستگی
چه منتظر نشسته ای، بدور از آفتاب ها
بشوی گردِ مرده از زبان و گوش و چشمها
درون خویش لحظه ای، نظر فکن به روشنی
تو خود ستاره و سپهر، تو مرغزار و گلشنی
۞۞۞
Köln
هشتم مردادماه هزارو سیصد و نود