برای آنانکه پس از ما بدنیا خواهند آمد (Bertolt Brecht)


برتولت برشت (۱)، متفکّر و هنرمند آلمانی، از آنجا که که به برج عاج »عدم تعصّب« و »بیطرفی«، ملجإ و مفرّی برای بسیاری از دانشمندان و هنرمندان راحتی طلب، پناه نبرده بود، در دوران بربریت هیتلری مجبور به ترک وطن شد و بعد از جنگ جهانی دوّم نیز ترجیح داد که در بخش شرقی آلمان تقسیم شده به زندگی ادامه دهد. سرودهء وی در خطاب به کسانیکه بعد از اوبه زندگی چشم خواهند گشود در سال ۱۹٣۹ میلادی بچاپ رسید. آنچه که در زیر می خوانید ترجمهء آزاد و برداشتی بیش نیست. علاقه مندان می توانند برای خواندن متن اصلی بزبان آلمانی و یا ترجمهء آن بزبان انگلیسی به مأخذ شمارهء دو در پانویس مراجعه کنند

۞۞۞

برای فرشین

۞۞۞

برای آنانکه پس از ما بدنیا خواهند آمد
Bertolt Brecht

یک

براستی که در دورانهای تاریکی زندگی می کنم
کلام ساده دلانه حکم سفاهت را دارد
پیشانی بدون چروک حکایت از بی احساسی می کند
آنکه می خندد از آنروست که هنوز
خبر دهشتناک را دریافت نکرده است

این چه عصری است که در آن
گفتگو در بارهء درختان
تقریباً یک جنایت می باشد
چرا که سکوت در برابر اینهمه پلیدیها را در بر می گیرد
آنکه آرام در خیابان عبور میکند
حالیا برای دوستانش در دسترس نیست
دوستانیکه در فشار و خطر بسر می برند

این واقعیتی است که من
فقط امرار معاش می کنم
امّا مرا باور کنید
که این امر تنها از سر تصادف است
هیچ یک از اموری که بدانها می پردازم
به من استحقاق سیر خوردن را نمی دهد
تنها از روی تصادف در امان مانده ام
(اگر اقبال از من روی برگرداند
از دست خواهم رفت.)

به من می گویند
بخور و بنوش
شاد باش که داری
آخر چگونه می توانم بخورم و بیاشامم
در حالیکه لقمه از دهان گشنه ای بر می گیرم
و جام آب من از تشنه لبی دریغ می شود
ولی من باز می خورم و می نوشم

آرزو دارم که خود خردمند بودم
در کتب کهن نگاشته شده که خردمندی چیست
خود را از مجادلات دنیا بدور نگاه داشتن
و این زمان کوتاه را بدون واهمه سپری کردن
و همچنین بدون خشونت کنار آمدن
بدی را با نیکی تلافی نمودن
آرزوهای خود را جامهء عمل نپوشاندن
بلکه بدست فراموشی سپردن
اینها نشانه های خردمندی است
و من از انجام هیچ یک بر نمی آیم
براستی که در دورانهای تاریکی زندگی می کنم

دو

وقتیکه به شهرها وارد شدم عصر بینظمی و آشوب بود
و گرسنگی حکمروا
در عصر عصیان با انسانها درآمیختم
و همراه ایشان به خشم و خروش آمدم
بدینسان وقت من سپری شد
وقتی که در روی زمین به من داده شده بود

خوراکم را در میان نبردها خوردم
در جمع قاتلان خوابیدم
عشق را نه از سر دقّت و توجّه نگاه داشتم
و طبیعت را بدون حوصله و تأمل نظاره گر شدم
بدینسان وقت من سپری شد
وقتی که در روی زمین به من داده شده بود

در عصر من خیابانها به مرداب منتهی می شدند
و کلام مرا در برابر جانیان افشإ می کرد
توانائی ناچیزی داشتم
امید من این بود که
حاکمان بدون وجود من
با اطمینان بیشتری بر مسند قدرت خواهند بود
بدینسان وقت من سپری شد
وقتی که در روی زمین به من داده شده بود

نیروها اندک بودند
مقصد در فاصله ای بسیار دور قرار داشت
و آشکارا قابل رؤیت بود
هر چند که دسترسی بدان
برا من سخت ناممکن می نمود
بدینسان وقت من سپری شد
وقتی که در روی زمین به من داده شده بود

سه

شما، ای کسانیکه از میان سیلابی بر خواهید آمد
که ما در آن به قعر رفتیم
زمانیکه از ضعفهای ما سخن می گوئید
دوران تاریکی را
که شما بدان گرفتار نبوده اید
بخاطر آورید
ما بیشتر از تعداد نوکردن کفشهامان
در جنگ طبقات
از یک کشور به کشوری دیگر رفتیم
و ناامید بودیم
زمانیکه فقط بیعدالتی وجود داشت
بدون اعترض و عصیانی

و در این میانه ما، آری می دانیم
که کینه در قبال فرومایگی هم
گامها را مخدوش می کند
و خشم از بیعدالتی هم
باعث خشن شدن صدا میگردد
آوخ، مائی که می خواستیم
زمین را برای مهربانی آماده سازیم
نتوانستیم خود مهربان باشیم

شما امّا
آنزمان که شرایط مهیّا خواهد بود
تا انسان یاور انسان باشد
از ما با مروّت و بخشایش یاد کنید

دهم اردیبهشت ماه هزارو سیصد و نود
Rotenburg an der Fulda

۞۞۞

(۱)
http://en.wikipedia.org/wiki/Bertolt_Brecht
(۲)
http://www.harpers.org/archive/2008/01/hbc-90002129

Kommentar verfassen

Trage deine Daten unten ein oder klicke ein Icon um dich einzuloggen:

WordPress.com-Logo

Du kommentierst mit Deinem WordPress.com-Konto. Abmelden /  Ändern )

Twitter-Bild

Du kommentierst mit Deinem Twitter-Konto. Abmelden /  Ändern )

Facebook-Foto

Du kommentierst mit Deinem Facebook-Konto. Abmelden /  Ändern )

Verbinde mit %s