فراخنا

برای کلاغ و موش و میمون

لحظه هایِ کشفِ کژراهه و کوریِ فکر و نخوتِ کبیر
لحظه هایِ درکِ عجزِ عقلِ در ناآگهی ها مانده اسیر

لحظه هایِ گشایش در فهمِ سرچشمهء فشار و فاجعه
لحظه هایِ رسیدن به مبدإ گهی بسیار دورِ واقعه

گر صعودِ انسان سرودنی بود و گذارِ گران گفتنی
در شعر و ترنّمِ آن لحظه هایِ دگردیسی و نوتنی

در گرامیداشتِ کهن گوهرِ کائنات و حیوان و نبات
صد شعله سر می کشید و نورانی ترین ستاره های نجات

۞۞۞
Rotenburg an der Fulda
بیست و چهارم مهر ماه هزار و سیصد و نود و دو

Hinterlasse einen Kommentar