برای زیورِ دیدگان
هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و وردِ سحری بود
(حافظ)
از این پس هر سحرگاهان
صدایت می کنم ساقی
سرودی سبز می خوانم
ستایش می کنم نورِ وجودت را
از این پس هر سحرگاهان
نوایِ نابِ نایِ تو
مرا شهد است و جانمایه
تو مَر جانی و کلیدِ هر میخانه
از این پس هر سحرگاهان
سپهر لاجوردین را
برای یشمِ چشمِ تو
گرامی دانم و دُردانه
از این پس هر سحرگاهان
صدایت می کنم ساقی
و هر شب هم دعایت
تا مرا عمریست باقی
۞۞۞
۞۞۞
چهاردهم مردادماه هزار و سیصد و نود و یک
Lörrach